تولد امیر علی
الان مدتی است از تولد امیر علی گذشته و من امروز وقت کردم تا بنویسم . جشن تولد خانوادگی امیر علی را روز ٢٥ خرداد گرفتیم. خاله سمیه امده بود خانه تا به من کمک کند من هم کار تزیین خانه را به خاله سمیه سپردم . وقتی که سمیه بادکنک ها را باد می کرد امیر علی کلی ذوق کرده بود . با هر کدام از بادکنک ها که باد میشد . کلی بازی میکرد و بعدش هم بپر بپر میکرد و میگفت تبلد تبلد. خلاصه تا این وسایل را سمیه به دیوار بزنه کلی بچه ام حال کرد. وقتی هم که همه امدند و خواستیم مراسم را شروع کنیم . تا من می خواستم شمع را روشن کنم . امیر علی سریع فوت میکرد . با دستش کلاه را روی سرش نگه داشته بود . فداش شم . خیلی کیف کرد.
چند روز بعدش هم توی مهد براش تولد گرفته بودند . ازش عکس گرفتند که من عکس هاش رو بعدا میگذارم
ولی نمیدانم چرا توی بعضی عکس ها داره گریه میکنه . انچه که من استباط کردم جشن تولد مهد بهش خوش نگذشته بود . و بهتر بگم اصلا نفهمیده بود که جشن تولد گرفتند.؟؟؟