بازی فوتبال
ديروز عصر اميرعلي توي خانه آقاجون همه رو مشغول خودش كره بود همه با تعجب به كارهاش نگاه مي كردند و مي خنديدند . پسرم كه تازه چند روزي است كه تونسته خودش به تنهايي راه بره . و هنوز درست و حسابي نمي تونه تعادلش رو حفظ كنه و وقع راه رفتن تلو تلو مي خوره . ديروز سراغ توپ مي رفت و با پاش به توپ ميزد . بعدش هم يك هي بلند ميكشد و دوباره با سرعت مي رفت سمت توپ و به قول معروف فوتبال بازي مي كرد . از اين بازي خيلي خوشش آمده بود طوري كه فكر كنم نيم ساعتي بدون وقفه اين بازي رو مي كرد و توپ رو با پاش اين طرف و آن طرف مي برد . آخرش هم ان قدر خسته شده بود كه وقتي افتاد زمين ديگه ناي بلند شدن نداشت . همانجا دراز كشيد و به ما نگاه كرد. حيف كه شارژ نداشتم تا فيلم برداري كنم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی