اميرعلياميرعلي، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

گل پسر مامان

ادم ها را مسخره نکنید . مسخره ها را ادم کنید😉

بدون عنوان

1392/1/14 9:38
نویسنده : امیرعلی خیاطی
221 بازدید
اشتراک گذاری

امروز صبح که داشتم می امدم سرکار امیرعلی چشاش رو باز کرد و پرسید .مامان کجا می ری ؟ گفتم میرم سرکار . شروع کرد به گریه کردن که نرو . هرچی براش بهانه اوردم که میرم سرکار برات  اینو بخرم انو بخرم گفت نمی خوام . گفتم  میرم سرکار ببرمت شهر بازی و.. گفت نمیرم .از یک طرف دیرم شده بود از طرف دیگر امیرعلی ول کن نبود . دیگه نمی دونستم چه بهونه ای براش بیارم  . با ناامیدی بهش گفتم . مامان ببین الان من اگه نرم سرکار . رییسم عصبانی میشه و منو دعوا میکنه . بذار برم سرکار . بعدش ازش اجازه بگیرم و زود بیام خونه . تا اینو گفتم . منو ول کرد و گفت برو . من با تعجب پرسیدم برم!!!! گفت اره .

در کمال تعجب از اینکه متوجه استدلال من شده بود . از ش خداحافظی کردم و امدم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامانی درسا
20 خرداد 92 3:11
پلک جهان می پرید دلش گواهی میداد اتفاقی می افتد اتفاقی می افتد و فرشته ای از آسمان فرود آمد تولدت مبارک عزیزم
✿♡✿ مامان و بابای محمدپارسا ✿♡✿
20 خرداد 92 11:15
تولد تولد تولدت مبارک انشالا تولد 120 سالگیت عزیزم