بدون عنوان
الان دو روزي است كه امير علي مي تونه روروك اش رو جلو ببره روز جمعه كه خيلي ذوق زده شده بود چون هرچي رو كه مي خواست دستش رو به سمتش دراز ميكرد بعد تند تند پاهاش رو به زمين مي كوبيد و روروك رو به سمتش مي برد . از روروك كه بر مي داشتي شروع مي كرد به گريه. عصر داشت روي روروك خوابش مي برد . آنقدر خسته شده بود كه تا برش داشتيم و گذاشتيمش روي زمين خوابش برد.
راستي ديروز يكي از دندوناش هم جوانه زده.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی